پارت جدید پارت 10
#کوچولویه_دوست_داشتنیه_من
#پارت 10
............
کوک لبخند زد و دست اتو گرفتو بوسید دست راستشو دور کمر ات گرفته بود و با اونکی دستش گردن اتو گرفته بود....
کوک: گونه هات مثل گل رز قرمز سرخ شده
ات: چی نه من خوبم چقدر هوا گرمه
کوک: اره داغ شدی بچه
( کوک صورتشو به گردن ات نزدیک میکنه)
ات: اه قلقلکم میاد😄
کوک: 😅ای وای ببخشید عزیزم پس بیشتر اینکارو میکنم
ات: نهههه
اونها بهم نگاه میکنند
ات: میدونی کوک دوست دارم فقط بهت نگاه کنم
کوک: دختر خیلی دوست دارما
ات لبشو میزاره رو لب کوک و شروع میکنه به بوسیدن لبش کوک با تعجب چشماش گرد شده بود و سرخ بد اینکه ب جا اومد شروع کرد همکاری با ات که یهو( اخههه موندمممم من چرا خجالت میکشم😭😂)
در اتاق باز شد و سوجون وارد میشه
سوجون: کوک و ات بیایینن غذا... که یهو چشمش میخوره به اونها میگه
سوجون: نیاز نیست بکارتون برسید( اخ فدای قلب کوچیکت بشمم ک انقدر شکست)
کوک ول کن نبود تخت کنار پنجره بود
کوک یه نگاهی ب تخت کرد ی نگاهی ب ات
اتو برد رو تخت ( داره ب جاهای باریک کشیده میشه بسه)
کوک: میخام بیشتر حس کنم همچیت مال منه
ات: اخه الانن بزار ی روز بگذرهه
( چی تو کلتونه😭)
کوک: ایش باشه فسقلی
ات: بوس بوسی😅
یونگیی با صدای بلند میگه
یونگی: کثافتاا گمشید بیاید اینورر
لیا: ات خانوم من با شما کار دارم
(سوجون بچم ک روی مبل نشسته بود🥲)
ات: اومدیممممم
کوک با خنده
کوک: نترسید نمیخورمش
رفتن تو حال ک یهو
#پارت 10
............
کوک لبخند زد و دست اتو گرفتو بوسید دست راستشو دور کمر ات گرفته بود و با اونکی دستش گردن اتو گرفته بود....
کوک: گونه هات مثل گل رز قرمز سرخ شده
ات: چی نه من خوبم چقدر هوا گرمه
کوک: اره داغ شدی بچه
( کوک صورتشو به گردن ات نزدیک میکنه)
ات: اه قلقلکم میاد😄
کوک: 😅ای وای ببخشید عزیزم پس بیشتر اینکارو میکنم
ات: نهههه
اونها بهم نگاه میکنند
ات: میدونی کوک دوست دارم فقط بهت نگاه کنم
کوک: دختر خیلی دوست دارما
ات لبشو میزاره رو لب کوک و شروع میکنه به بوسیدن لبش کوک با تعجب چشماش گرد شده بود و سرخ بد اینکه ب جا اومد شروع کرد همکاری با ات که یهو( اخههه موندمممم من چرا خجالت میکشم😭😂)
در اتاق باز شد و سوجون وارد میشه
سوجون: کوک و ات بیایینن غذا... که یهو چشمش میخوره به اونها میگه
سوجون: نیاز نیست بکارتون برسید( اخ فدای قلب کوچیکت بشمم ک انقدر شکست)
کوک ول کن نبود تخت کنار پنجره بود
کوک یه نگاهی ب تخت کرد ی نگاهی ب ات
اتو برد رو تخت ( داره ب جاهای باریک کشیده میشه بسه)
کوک: میخام بیشتر حس کنم همچیت مال منه
ات: اخه الانن بزار ی روز بگذرهه
( چی تو کلتونه😭)
کوک: ایش باشه فسقلی
ات: بوس بوسی😅
یونگیی با صدای بلند میگه
یونگی: کثافتاا گمشید بیاید اینورر
لیا: ات خانوم من با شما کار دارم
(سوجون بچم ک روی مبل نشسته بود🥲)
ات: اومدیممممم
کوک با خنده
کوک: نترسید نمیخورمش
رفتن تو حال ک یهو
- ۵.۳k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط